شماره تماس 021-88849011-15
متن مورد نظر خود را جستجو کنید

پرتوی از مهر    

  • تاریخ انتشار : 1403/11/20 - 02:46
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 42
  • زمان مطالعه : 1 دقیقه

یا جناب علی

یا جناب علی

"به نام حضرت دوست"

11 رجب بود، از نگهبانی زنگ زدند، خانومی باهاتون کاردارند، خواهش کردم راهنمائی شون کنند. چند دقیقه بعد وارد شد، احوالپرسی کردیم و نشست. پرسیدم:

  •  "چه کاری ازم برمیاد؟"
  • می خوام به بیمارای نیازمندی که میان مجموعه شما برا دارو کمک کنم، هر چند خیلی زیاد نیست.
  • یه دنیا برامون باارزشه، شماره کارت داروخونه ها و توضیحات لازم رو دادم.

بلند شد برای رفتن،  یهو یادم افتاد:

  • راستی، چطور شد اومدین پیش ما؟
  • ماه رجبه. به خاطر "جناب علی"، به خاطر ننجون و بابا جون

سوال رو تو چشام دید.

  • از بچگی، اسم "حضرت علی" رو از ننجون و باباجونم می شنیدم.

یه خانوم خوشرو با پیرهنای قدیمی، چارقد سفید و یه سنجاق سفت زیرگلوشون و یک مرد لاغر، با صورتی آفتاب سوخته و دست های پینه بسته. سال های آخر دولا دولا راه می رفتند، هر بار می خواستند بلند شوند، دستشون رو می گرفتند به زانوشونو می گفتند: یا "جناب علی"

کشاورز جزء بودند و محصول کمی داشتند، اونم فقط سال هایی که آبسالی بود.

آخرای تابستون می رفتیم انگور چیدن.

برگشتنی، لوده های انگور رو می ذاشتن دوطرف حیوون و روشم یه غربیل پرانگور، برای بچه های کوچه و فامیلایی که باغچه نداشتند...

راه می افتادیم سمت ده، بچه ها ذوق کنان و بعد هم تقسیم انگورا...

هیچ وقت ازشون نپرسیدم " این کارها" رو از کی یاد گرفتید؟؟

همیشه این کلامشون توی ذهنمه.

اینو گفت، شماره کارت و تلفن ما رو گرفت، خداحافظی کرد و رفت.

از خودم پرسیدم این نام برای تو یادآور چیست؟

پاسخ اومد:

  • نیکی، دست گیری، امید و ...

یا علی گفتیم و ...

 

 

  • گروه خبری : خیرین و اهداکنندگان,پرتوی از مهر
  • کد خبر : 290104
مدیر سیستم
تهیه کننده:

مدیر سیستم

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

ارسال نظر

نظر خود را وارد نمایید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
برای جستجو عبارت موردنظر خود را وارد کنید
تنظیمات پس زمینه